اینکه تصویر سالیانِ زندگیم، از بعد تو. توی یه لحظه، از جلوی چشمم رو شد، چیز عجیبی نیست. و شاید اینکه بغض ناشی ازش رو هم نمیتونم مهار کنم، اونم چیز عجیبی نیست. فقط نمیدونم. که، با رویای تو بیدارم همیشه، شبایی رو که غرق اضطرابم. یا شاید این حسرتِ من راه یکی شدن شد. یا گفتم نباشی، این زندگیمه، نگو نگفتی. یا شایدم. با من غریبگی نکن، با من که درگیر توام چشماتو از من بردار من مات تصویر توام.عجیبی نیست منبع
درباره این سایت